چشم من! بیا منو یاری بکن
گونههام خشکیده شد، کاری بکن!
غیر گریه مگه کاری میشه کرد؟
کاری از ما نمیاد، زاری بکن!
میون این همه کوچه که بهم پیوسته
کوچهی قدیمی ما کوچهی بنبسته
دیوار کاهگلی یه باغ خشک، که پر از شعرای یادگاریه
مونده بین ما و اون رود بزرگ، که همیشه مثل موندن جاریه
تنها تویی تو که میتپی به نبض این رهایی
تو فارغ از وفور سایههایی
باز آ که جز تو جهان من حقیقتی ندارد
تو میروی که ابر غم ببارد
تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه! تنهایی، یه حس درونیه!
تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده ...
آسمـان هـم کـه بـاشی
بـغلت خـواهــم کـرد …
فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش
هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …
پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو
دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟…
تتو می آیی تو می آیی
یقین دارم كه می آیی
زمانی كه مرا در بستر سردی
میان خاك بگذارند تو می آیی
خدا...
شبی همصحبتی میگفت:
{که با روییدن یک مرگ
شهابی می چکد
از چشمهای آسمان ناگاه}
و من با گریه پرسیدم:
چرا در مرگ دل
اما
سقوط بی نهایت اشک
کافی نیست؟!
ادما
میگذرن و میگذرن و میگذرن
و من
هر روز بی نور تر ، خاموش تر و کم رنگ تر
ادما
میان و میرن و میرن
اما من
توی این سرمای پاییز
تنهای تنهام
من چراغ تنها ی کوچه ی تنهایی
با خلوتی شب
با چراغ نورانی دلم
با تو
ای عزیزم
حرف میزنم چه صادقانه
من چراغ تنهای شبم
با ادمای رهگذر این کوچه
از خودم
عاشقانه دوستش دارم
عاشقانه
بی بهانه
با بال های پروازم
به سمت سرزمین عشق
بال میزنم
عاشقانه
و باز هم بی بهانه
دوست دارم این رویای شیرین را
که بهش می گویند
عشق
عشق ، چه شیرین
چه جاودان
چه اسم نابی
عاشقان عشق
چه دیر میابند عشق را
در سرزمین عشق
جاوادنه
بی بهانه
عاشقانه
بی گلایه
دوستت دارم ای عشق من
از خودم
نذر نگاهت ، به همه می رسد
جز من !
که می مانم
“با کاسه ی خالی در انتظار”
www.razmichat.com
خوشحال میشم به این روم بیاین عزیزاااااان
•
نـــــیاز که تـــو باشی
تـــمام من می شود نــیازمــــــندی ها …
دمــوکراسی بین منو تـــو این است که
همیــشه و در هــمه چیز حــق با چشــم های توست!
هر روز ملامتم میکنند که دیگر حضور ذهن ندارم
ولی آنان نمیدانند تمام ذهم من پیش تو حضور دارد …
•
هیچوقت دل اونایی که گریه شون بی صداست رو نشکنید چون این آدما هیچکس رو ندارن که اشکاشونو پاک کنه … •
دردها فراموش خواهند شد
اما … همدردها هرگز
روزگار ، نبودنت را برایم دیکته می کند
و نمره ی من باز می شود : صفر
هیچ وقت نبودنت را یاد نمیگیرم !
ﺳﻪ ﺯﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻨﻨﺪ : ﻣﺎﺩﺭﻡ،
ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺗﺼﻮﯾﺮﺵ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ
ﻭ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﺗﻤﺎﻡ...
دِلِ سَنگ شُدَم گِرِفــته واَشکـایِ مُزَخرَفــــــ....
خــواب هــای بَد ... و کــابوس هـای مُزَخرَف تَر ...
خـواب سَگِ سیاهُ وَحشَتنــاک کِ میدوه دُنبــالَم ...
و اون دُزد بی ریختُ سیاه کِ خـَفَم کــَرد
خــواب یـه جــایِ سیاهُ تــَرسنـاک با یـه هَیولـایِ کَثیف ...
خـــوابِ تو ....
تویــی کـِه اَزَت مُتِنَفرَم چـون تـَمامِ قَلبـَمو اِحـاطـه کـَردی اَز نِفرَت
اَز خَشم
و مــَنی کِ اِلتِماس میکـَنَم ...
خــوابایی کـه هَر 2 سـاعَت یِه بار تـَموم میشـه
با یـِه بَدَنِ خیسِ عـَرَق
با دَرد پـَهلوهام و گـَردَنَم
و دُنیـایِ تــاریکِ مـَن ... و اَشکــایِ داغ ...
رو گونه هـایِ سرد
و مــَن...
تُهـــی
خــالی
ســَبُک
بــا یــه لَبخـَند ... و .... تــَمـوم شـُدَن هـَمیشِگیِ کــابوسِ این زِندِگی ...
امشبم مثل هر شب دوباره برات گریه کردم
گریه کردم گریه کردم که شاید بدونی بگی برمیگردم
امشبم زول زدم مثل هرشب به عکست رو دیوار
گریه کردم گریه کردم که شاید بگیری تو دستای سردم
کجایی بیا خیلی تنهام
کجایی که تاریکه دنیام
برات مینویسم یه نامه
کجایی که غم تو چشامه
کجایی که من بی قرارم
کجایی که طاقت ندارم
کجایی بیا بسه دوری
چجوری تونستی چجوری
امشبم مثل هرشب یه نامه برات مینویسم مینویسم
مینویسم میخوام خون بشه چشم خیسم
امشبم پُر شده کاغذ از اسمت از اشک چشمم
مینویسم مینویسم میخوام باورت شه دیوونم عزیزم
کجایی بیا خیلی تنهام
کجایی که تاریکه دنیام
برات مینویسم یه نامه
کجایی که غم تو چشامه
کجایی که من بی قرارم
کجایی که طاقت ندارم
کجایی بیا بسه دوری
چجوری تونستی چجوری
ایام فاطمیه رو خدمت همه ی کاربرای عزیزم تسلیت میگم
تو يك مردی
شبيه تمام مردهایی كه مي شناسم
قدم مي زني
آواز مي خواني
تنها تفاوت تو با مردهای ديگردر تو نيست
در من است
تو مردی هستي كه من دوستت دارم
تو مردی هستي كه درشعرهاي من هستي
آغوش مرا دوست داري
تو خواب نيستي
رويايي دست نيافتني
تو را من خلق كرده ام .
برای امروز عهدی میبندم
تا زیباترین ها را برایت به ارمغان آورم
چرا که خداوند زیباترین طلوعش را
همراه با شادابی طبیعت خالصانه نثارم کرده است
و این زیبا نوید بخش بخششی دیگر است.
بـــــــهم قـــول دادی که هیچ وقت
تـــــــرکم نـــکنی
الان کجایی ؟؟؟
انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ می رود ...
دست دلم میلرزد
اما به خواجه میسپارم تا امید را از دلم نگیرد
دلم میخواهد همیشه بگوید
یوسف گمگشته باز آید به کنعان
غم مخور ...!
کنارم که هستی
خیابان ها از ماهیت می افتند
رسیدنی در کار نیست
شانه به شانه مقصدم قدم میزنم
این روزها
از بلندی موهایت فهمیده ام
چند وقت است تو را نوازش نکرده ام
https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSIuo1aqXHpMSsvFuMP9zUZEESn31r3Hpie0BSrph_mFYCgyfMYCw
اشک زن دل [♥] را می ســوزاند ولــی اشــک مرد ، کــــوه را آبــــــ مـــی کـــــــند [!]